معتاد، بیمار نیست؛ مجرم است

معتاد، بیمار نیست؛ مجرم است
وقتی واژهها، درد ما را بیاهمیت جلوه میدهند
سالهاست رسانهها، روانشناسان، و مسئولان اجتماعی یک جمله را مثل شعار تکرار میکنند:
“اعتیاد، یک بیماری است.”
اما از دل کوچهها، خانههای شکسته، فرزندان بیپدر، زنان کتکخورده، و جیبهای خالی که نگاه کنیم، واقعیت چیز دیگری است.
اینجا، اعتیاد فقط بیماری نیست؛ جنایت است.
خودخواهی با نام «بیماری»
مصرفکننده مواد، شاید در ابتدا دنبال لذت بود. ولی بعدش چی؟
وقتی میدونه که مصرفش:
مادرش رو پیرتر میکنه
همسرش رو تحقیر میکنه
بچههاش رو گرسنه میذاره
ممکنه دزدی کنه، خیانت کنه، دروغ بگه، آدم بکشه…
آیا هنوز باید بگیم «بیماره»؟
یا بگیم خودخواهیه؟ جنایته؟
آیا میتوان با واژه «بیمار» از مسئولیت فرار کرد؟
کسی که دیابت داره، به دیگران آسیب نمیزنه.
کسی که فشار خون داره، پول خانوادهاش رو صرف مواد نمیکنه.
ولی کسی که معتاده، معمولاً فقط خودش رو نابود نمیکنه؛ بلکه همه رو با خودش میکشه ته چاه.
پس آیا میشه این همه درد رو فقط با یه کلمه “بیماری” توجیه کرد؟
آیا این توهین به مردمی نیست که از دست مصرفکنندهها له شدن؟
وقتی قانون هم جا میمونه
در قانون ایران، اگر یک معتاد بگه “میخوام ترک کنم”، ناگهان همه چیز براش عوض میشه.
حبس تبدیل میشه به درمان.
مجرم، میشه بیمار.
ولی قربانیها چی؟
اونا درمان دارن؟
برای مادری که از پسر معتادش دزدی دیده، پناهگاهی هست؟
برای دختری که پدرش با چشمان قرمز و فریادهای بیمعنا، کودکیاش رو له کرده، قانونی هست؟
باید واژهها را پس بگیریم
ما باید واقعبین باشیم.
نه هر معتادی بیمار است
و نه هر بیماری، بیگناه.
برخی از مصرفکنندهها مجرماند.
مجرم در حق خانواده، جامعه، فرزندان و انسانیت.
باید بتوانیم از ترس قضاوت، از ترس برچسب، از ترس اصطلاحات دانشگاهی، حقیقت را فریاد بزنیم:
معتاد، بیمار نیست؛ مجرم است.